قلمــ ِ شیدا

۵ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

آژانس شیشه ای ... ، بسی خوشمان می آید ،


 از مـَـعدومـ  آهنگ هایی ست که صد بار هم شـُـنود شود ملال آور نیست ؛ سـوای آن ، با هر موضوع درون و برون لپ تاپی ، همخوانی و همپوشانی داره ، از واکاوی سایتهای خبری گرفته تا خواندن مقاله های به ظاهر علمی و کارهای متفرقه ...



پ.ن: خسته ام مربی؛ هیجان خون مان رو به زوال است ...


۹ مداد موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۱ ، ۱۲:۰۰
سید حسین

بـ خاطر دارم در دوران راهنمایی اتفاق نادری برای من و یکی از دوستان افتاد ، اتفاق ش بماند که چه بود ، ولی جالبی ش آن بود که جمع کثیری از بزرگترهایمان به اشتباه دوست داشتند همان اتفاق برایشان بیفتد ، ولی همیشه همین گونه است ، اتفاق های خاص برای آدمهای خاصی می افتد که هیچ وقت نمیخواهندشان! ، و الان که بر فرض به اشتباه بخواهیم دیگر آن اتفاق نمی افتد ... به عبارت دوستان آشیخ مان ، همان این دنیا محل آزمایش است مثلا ...


خب ؛ و اما بعد ... نمیدانم من این گونه هستم یا هر دانشجویی اینگونه است یا هر آدمیـ که یک بار به مـِحنت بیفتد و اِمتـَـحـَـنـَـ شود این گونه ، که آخرین امتحان دوران تحصیلش(ترم ش) سخت ترین امتحان ش میشود ... نه حس خواندن ی برایمان مانده است ، نه حس نخواندن حتی!

 و جالب تر آنکه همیشه از دیرباز با فرا رسیدن ایام امتحانات، آن حس آدمــِــ فرهنگی بودنمان گــُل میکرد و عاشق خواندن کتابهای غیر درسی و برنامه های فرهنگی می شدیم! 

ریشه آن هم بر میگردد به دهه شصتی بودن و فوتبالهای محلاتی که دقیقاً در اوج امتحانات همیشه پایه هایمان در کوچه پلاس! و آماده برای هر گونه فعالیت بزمی و رزمی بودن و  با آمدن تابستان و اتمام امتحانات گویی کأن لم یکن شیئ مذکورا میشد و یابو پر نمیزد در همان میلان! ، 



پ.ن1: شاهان کم التفات به حال گدا کنند ؛ ما شاهمان ولی مدل ش فرق میکند ...


پ.ن2: فرا رسیدن ماه ربیع الاول، ماه ازدواج  خیلی ها، مبارک ، ما که بخیل نیستیم :دی


پ.ن3: ز خر خوانان عالم هر که را دیدم غمیـــ دارد ، دلا خو کن به مشروطی که آن هم عالمی دارد #الکی


پ.ن4: تقریبا ذکری از عنوان موضوع نشد که بشه ، انشالله دفعه بعد :دی



۶ مداد موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۲:۰۰
سید حسین

وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ 


هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می داند همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است! (هود 6 )


حرف سنگینی ست ، آدم یقین کنه ، کلا دیدش به زندگی تغییر میکنه ... دیگه نه خبری از ناله های خدایا فراموش م کردی و یه ذره حواست به ما هم باشه و این مدل افعال هست ، نه هم انقدر دنبال اهداف واهی! راهت رو میری ، با قدرت هم میری ، تلاش ت رو هم میکنی ، منتها میدونی آخرشم درست میشه

مثل استادی می مونه که نمره قبولی رو از قبل داده ، تو واسه نمره دیگه نمی خونی ، واسه دلت می خونی ...


کاش روزی بفهمم که این کتاب آشکار یعنی چی؟! هر موقه به ش میرسم گیج می شم ، نه که مثلا فکر کنی که یه کتاب 1000 صفحه ای زبان اصلی 150 دلاری به ذهنم خطور کنه ، نه؛ به جان عزیز عزیزت ، عزیز ، از آشکار ش متحیر می شوم.

خیلی حرفاست که چون هنوز به ش یقین نداریم ، انقدر زندگی مون داره سخت می گذره ، خودم رو میگم ...


خدایا ، اگر دستبند تجمل نمی بست دست کمانگیر ما را ؛ کسی تا قیامت نمیکرد پیدا از آن گوشه کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل به نانی گرفتند شمشیر ما را ؛ ولی خسته بودیم و می برد طوفان ، تمام شکوه اساطیر ما را


پ.ن1: تسلیت میگم ، هم اربعین سالار شهیدان و هم وفات آیت الله آقا مجتبی تهرانی

التماس دعا ، صوتی از آقا مجتبی ، بشنوین ... لینک



پ.ن 2 : همه دارند به سوی حرمت می آیند ؛ طبق معمول! من " بی سر و پا " جا ماندم ...


۴ مداد موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۱ ، ۱۲:۰۰
سید حسین

این روزها همه را چیزی میشود؛ احساس میکنم  طلب پدر گرامشان را از من نوعی طلب دارند! به عبارت فصیحش ینی اصن یه وعضی ، تو دانشگاه راه میری ، همه چپ چپ نگا میکنند ، منم که ریلکس ، زل میزنم تو چشش که از رو بره ...


در هر صورت آقا اگه طلبی دارین از بنده بگین که یه وخت به گردنمون نباشه ؛ 



سلامتی سندباد که بچه کرمونشاه نبود ، ولی همه دنیا رو با شلوار کُردی گشت ...

سلامتی "کمیل" که خیلی وقته ندیدمش ، ولی هنوز SMS هاش پا بر جاست

سلامتی اونی که جفت پا میرفت تو صورتـــــــِ عشوه های خرکی ...

سلامتی پنگوئن! که با نیمــ وجب قد مردونه راه ش رو میره ...

سلامتی اونی که شکلات های تلخــ ش هنوز زیر زبونمــونه 

سلامتی "مجتبی" که مثه همیشه لبخندش پابرجاست! 

سلامتی الکترونیکی ئی که آدما رو صفر و یک نمیبینه

سلامتی اونی که نه ژانر عشقی میاد نه ژانر غربتــــ 

سلامتی مهندس مَمّــد، پراید ، شعر خونی شبونه

سلامتی اونی که نطق ش تف سر بالا نیست ...

سلامتی چای که نیکوتین ش آرام ش داره ..

سلامتی آواتار هایــِ پسرونۀ شُبهه دار


سلامتی hossein263!



پ.ن: پیشِ هم از عاطفه دم میزنند ؛ پشت سر اما واسه هم میزنند


۴ مداد موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۲:۰۰
سید حسین

قتل الله مَن قتلک بالأیدی و الألسن


در زیارت سرورمان اینگونه آمده است که زخم زبان و البته قتلِ زبان ، از دیر باز مورد استفاده قرار می گرفته است و البته هنوز هم مورد استعمال عده ای کثیر میباشد.



و اما بعد ...

دو تن از رفیقان مان به زیارت ارباب مشرف شدند ، آن هم پیاده ، آن هم اربعین ، آن هم به صورت کاملا یهویی؛ آن هم بصورت کاملا تک خوری :دی

حقیقتا باید دعوت ت کنند ، هر چند که به ظاهر با درسمان تلاقی داشت ، لیک ، تا نباشی محرم ش ، راهی نباشد  سوی یار ...



زین حال دلمان به مستحبی خوش است که جواب ش واجب است 

السلام علیک یا ابا عبد الله 


خدای حفظ شان کند و بـ سلامت داردشان ، 


ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر  ؛      زار و بیمار غم م ، راحت جانیــ  به من آر


قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد    ؛      یعنی از خاک در #دوست نشانی به من آر 



۶ مداد موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۲:۰۰
سید حسین